گل یا پوچ

چشمانت را ببندی و انتخاب کنی

یا او دستانش را ببند و تو انتخاب کنی

فرقی ندارد

وقتی نمیتوانی ببینی

گل یا پوچ که بازی میکردیم از انتخاب میترسیدم

میگفت برای اینکه نترسی تو چشمانت را ببند من دستانم را باز میکنم

همیشه وقتی چشم هایم را میبستم انتخاب هایم درست بود

بزرگتر که شدم فهمیدم چشم هایم را که میبستم اگر میدید دارم اشتباه انتخاب میکنم جای دست هایش را عوض میکرد....

چشمانت را ببندی و انتخاب کنی

یا او دستانش را ببند و تو انتخاب کنی

فرق دارد عزیز من

وقتی طرف بازی خدا باشد

وقتی به جای اعتماد به چشم های خودت به دست های او اعتماد کنی جای گل ها و پوچ ها عوض میشود


پ ن از اینستا نوشت های قدیمی 



۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

عادت نبودنت

گاهی وقت ها فراموش نمیکنیم فقط عادت میکنیم

فاصله برایمان فراموشی نیاورده است به نبودن عادت کرده ایم

اینکه هر روز عصر......

اینکه هر خیابان.....

اینکه .......

ناخودآگاه به یادش می افتی.....



۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نیمه پر لیوان

یکی از مزایای هم اتاقیایی که نه اهل نماز خوندن هستن نه اهل روزه شدن و تازه باهات اتمام حجت کردن که صدای گوشیت مبادا بلند بشه که ما بد خواب میشیم اینه که عادت میکنی بدون صدای گوشی سر ساعت اتوماتیک از خواب بلند بشی یعنی این همه سال هم اتاقیای مذهبی داشتم هیچ کدوم نتونستن کاری بکنن که من راحت صبح بدون هیچ دردسری از  خواب بلند بشم ولی خدا خیرشون بده این هم اتاقیای  لائیک امسالم همه نماز صبحا سر اذون بیدار بودم الانم سر ساعت سحر بیدار میشم 

تازه همه نمازمم به جماعت خوندم چون تو اتاق نمیشد بخونی واقعا برکتی که اینا داشتن تا حالا هیشکی نداشته حتی ام شهرآشوب با اون یه ماه هم اتاقی بودنش 

۷ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

تدریس

تقریبا چهارساله که توی دانشگاه درس میدم هیچ وقت استرس نداشتم ولی از دیروز تا حالا که دوستم بهم گفته بیا تست بده اگه میخوای سال آینده معلم مدرسمون بشو به شدت استرس دارم

حس میکنم درس دادن توی مدرسه خیلی سخت تر از دانشگاست

واقعا اصلا بلد نیستم که چه جوری باید برای بچه های کلاس هفتمی درس داد

۶ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

در من یکی شبیه خودم داد میزند

در من یکی شبیه خودم داد میزند

من در سکوت غرقم و فریاد میزند

خیلی وقت است که ذوق همان چنتا بیت شعری هم که گهگاه میگفتم کور شده است


تا به حال به این درجه از بی خیالی نرسیده بودم هرچی دارم فک میکنم میبینم مهم نیست من این ترم امتحان جامع ندم و آبان امتحان بدم نمیدونم از کی اینقدر بی خیااال شدم 

البته تنها دغدغم از اینکه آبان بیفته اینه که میترسم با پیاده روی اربعین تداخلی داشته باشه 




۵ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

حسادت

همه‌ی آنهایی که مرا می‌شناسند
می‌دانند چه آدم حسودی هستم
و همه‌ی آنهایی که تو را می‌شناسند ...
لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند !

(نزار قبانی)

هیچ وقت فک نمیکردم اینقدر حسود باشم

۱۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

دلتنگی

چقدر بد که بعضی از دلتنگی ها اینقدر خنده داره که نمیشه بیانش کرد

 خب با همه خنده دار بودنش دلتنگم 


واقعا دل به دل راه داره یا نه؟؟؟؟

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

رزق

از خوابگاه زدم بیرون دودل بودم از کدوم سمت برم سوار بی آرتی شدم به سمت خیابون هشت بهشت هنوز به هشت بهشت نرسیده بودم که تصمیم گرفتم پیاده بشم مادر جان زنگ زد که اینجا زنجبیل تازه تموم شده ببین اگه اصفهان هست بخر بیار ساعت یازده بود چنتا مغازه رفتم پرسیدم نداشتن خسته شدم دیگه حال نداشتم برم جایی بپرسم تصمیم گرفتم برگردم خوابگاه نماز بخونم و بلیط بگیرم برگردم خونه توی ایستگاه یکهو یاد مسجد کمرزرین و آیت الله ناصری و سخنرانی ظهرهای رمضان افتادم یاد پارسال که چقدر توی ماه رمضون تو خوابگاه مریض بودم و داغون ولی با این حال خودم رو میرسوندم مسجد کمرزرین تصمیمم عوض شد به جای خوابگاه رفتم طرف سبزه میدون که برم مسجد نمیدونستم خبرم نداشتم نیمه اول ماه سخنرانی داره یا نیمه دوم به خودم گفتم میرم هرچی روزیم باشه قبل اذون رسیدم مسجد پرسیدم گفتن آره حاج آقا بعد نماز یه ربعی صحبت میکنه خوشحال و خندان نماز رو خوندیم و نشستیم منتظر رزقمون 

ماه رمضان از همان ابتدای خلقت ماه مبارک قرار داده شده ماهی بوده که روزه شدن توی اون بر همه انبیا در طول تاریخ واجب بوده امت های دیگه توی ماه های دیگه روزه میشدند اما ماه رمضان مخصوص انبیا بوده ..........(این نقطه ها یعنی تا همینجاش تو ذهنم مونده )

.....(بقیه چیزایی که یادم مونده )روزه سه نوع هست روزه عام روزه خاص و روزه خاص الخاص

روزه عام روزه اکثریت ماهاست نخوردن و ننوشیدن و رعایت بعضی از آداب پادششم همون چیزایی که میدونیم

روزه خاص شرایطش یکم سخت تره گفت خودتون برید بخونید یک مقداری پاداشش بالاتر از روزه عام هستش

اما روزه خاص الخاص روزه ای هستش که از هر کسی بر نمیاد روزه ذره ذره اعضای بدن روزه چشم گوش زبان دل ذهن پا دست و.... روزه ای هستش که نیتش  فقط و فقط برای خداست شخص هیچ نیتی نداره جز برای خدا اگر کسی به این درجه رسید پاداشش خو خداست پاداشش الهاماتی هستش که بر قلب و دل زبان جاری میشه خدا خودش میخره این روزه دار رو.......و تمااااام

بعضیا با حرف زدنشون آدم رو تشنه میکنند خیلی ساده حرف میزنند هیچ تکلفی هم ندارند اما وقتی پای صحبتشون بلند میشی تشنه هستی 

از مسجد زدم بیرون به طرف مترو بلد نبودم یهووو یه خانومی رو دیدم ازش آدرس پرسیدم خودشم داشت به همون سمت میرفت باهم راه افتادیم چقدر این خانوم حس آشنایی برام داشت با اینکه میدونستم هیچ وقت توی عمرم ندیدمش و نمیشناسمش ولی برام آشنا بود حسی که بعدا فهمیدم اونم نسبت به من داشت باهم صحبت کردیم اصفهانی نبود شیرازی بود بیشتر که باهم حرف زدیم فهمیدم دانشجوی دانشگاه یزد بوده فهمیدم چقدر دوست مشترک داریم چقدر آدم های مشترکی که میشناسیم چقدر مراسم های مشترکی که توی دانشگاه یزد بودیم درسته که هم دیگه رو نمیشناختیم ولی هم زمان باهم توی همون مراسما بودیم چقدر دوستای قدیمیش رو گم کرده بود که من هنوز باهاشون ارتباط دارم و قرار شد به هم وصلشون کنم 

چقدر دوتایی از این آشنایی خندیدیم از این نزدیکی دل از این حس مشترکی که توی اولین نگاه اایجادشد 

فضای مشترک دل رو به هم نزدیک میکنه دوتا آدم اگه هیییچ آشنایی باهم نداشته باشند اصلا از وجود هم توی دنیا خبر نداشته باشند ولی توی یک فضا باشند دلاشون عین هم میشه هم دیگه رو از دور ترین فاصله ها میشناسند و تشخیص میدند 

همینه که امام حسینیا دلاشون هرجای دنیا که باشند برای هم میتپه همینه که توی پیاده روی اربعین احساس غربتی وجود نداره همه رو انگاری میشناسی 

احساس میکنم گستره این حس مشترک تا توی اون دنیا هم کشیده میشه همه اونایی که زیر خیمه امام حسین هرجای دنیا سینه ززدندبا یک نگاه هم دیگه رو میشناسن همشون باهم آشنا هستند و از دیدن هم دیگه میخندند ........


۸ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

میت باشید

فرموکال میت بین یدی الغسال )باشید

همین کافیست 

هی تلاش نکن مقابل خدا بایستی 

میگوید ببُر ، ببُر

میگوید نبُر ، نبُر

و راضی باش به این ببُر و نبُر ها حتی اگر بر خلاف میلت باشد 

غسال دارد مرده را غسل میدهد

خدا هم میخواهد تو را غسل بدهد


۵ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

امتحان

بچه ای که زیاد کتک میخوره نسبت به کتک خوردن بی تفاوت میشه به جایی میرسه که وقتی کتکش میزنند میخنده

حس من الان نسبت به امتحان مثل حس یه بچه زیاد کتک خوردست از بس تو این سالها انواع و اقسام امتحانات رو دادم الان با اینکه امتحان جامع دارم و باید امتحان زبان بدم تا بتونم امتحان جامع رو بدم بی خیاال شدم نه استرس دارم نه درس میخونم نه برام مهمه بی خیاااال 

پ ن جالبه خدا نمیذاره بفهمی که داره ازت امتحان میگیره از قبلشم خبر نداری  که قراره اینجا امتحان بشی گاهی وقتا حتی نمیفهمی امتحان دادی 

۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان