بزرگترین ضربه ای که به یکی میتونید بزنید اینه که از اعتمادش سو استفاده کنید، و به اعتمادش ضربه بزنید....
اصلا فکر نمیکردم این جمله اینقدر روی بچه های کلاس هشتمی تاثیر داشته باشه که خودشون تک تک بیان و به سوالاتی که تقلب کردن اعتراف کنند:)))
اعتراف میکنم اولین تجربه معلمیم هم خیلی سخته برام و هم خیلی شیرین.
توی این مدرسه ای که درس میدم کلاس هشتمیا معروفن به بد و شیطون بودن . مدیر مدرسه میگه اینا همشون عین مارمولک میمونند، اصلا نمیشه کنترلشون کرد.
یه بار سر کلاس خیلی نرم و غیر مستقیم بهم گفتند که خانووم ما با معلم ادبیات پارسالمون چون سخت میگرفت کاری کردیم که دُمش رو گذاشت رو کولش و رفت.
این هفته بهم میگن خانوووم ما شما رو خیلی دوست داریم، همیشه منتظریم یکشنبه بشه شما رو ببینیم.
شاید تجربه چهار پنج سال دانشگاه درس دادن و مخصوصا سر و کله زدن با پسرایی که لحظه به لحظه دنبال این بودند تا ازم یه نقطه ضعف بگیرند و اذیت کنند باعث شد، خیلی خوب در مقابل این کلاس هشتمی ها عمل کنم.
یکی از معلما که یکشنبه ها کنار کلاس من کلاس داره، این هفته میگه با این هشتمیا چیکار کردی که این قدر ساعت کلاست آروم هستند..........
البته شخصیت شر و شلوغ خودم هم بی تاثیر نبود توی رابطه دوستانه ای که با این کلاس گرفتم. الان جوری شده زمانی که دارم درس میدم اینقدر آروم و ساکت هستند حتی یک کلمه حرف نمیزنند تا درس زود تموم بشه و بعدش شروع کنیم باهم حرف زدن و خندیدن:)))
این هفته بعد از اینکه از تقلبی هاشون گلایه کردم و برگه هاشون رو با بی محلی بهشون دادم . بهشون گفتم نمره هاتون برام ارزشی نداره، دیدم یکی یکی اومدن و با بغض و ناراحتی که خانوم هرچی که نمره ازمون کم کنید ناراحت نمیشیم اصلا بهمون ده بدید، ولی ما رو ببخشید یا حدیث امام علی(ع ) افتادم که فرمودند: (دل نوجوان مانند زمین آماده است که هر بذرى در آن افشانده شود، مى پذیرد.)
پ ن:
این اعتراضم برام خیلی دوست داشتنی بود این دانشجو، با اینکه معدلش خیلی بالاست، و نمره 13 این درس معدلش رو میاره پایین اما برعکس بقیه که میدونند این نمره ای که بهشون دادم بیش از حقشون هست، ولی باز اعتراض میکنند و با بی ادبی تموم میگند ما راضی نیستیم، ایشون تشکر کرد دوست دارم بهش نمره اضافه کنم