ایران و عراق لا یمکن ال.......

توی کربلا داشتم به سمت موکب اسکانمون میرفتم یه نظامی عراقی صدام زد خانووم خانووم بیاا دَیقه سوال .....
رفتم ببینم چی میگه دوتا پیر زن ایرانی کنارش ایستاده بودند اون نظامی  به زور فارسیِ دست و پاشکسته ی قاطی با عربی سوال اون دوتا پیر زن رو به من حالی کرد منم به زور عربیِ دست و پاشکسته قاطی با فارسی جواب رو به اون نظامی حالی کردم بعد دوباره اون بنده خدا سعی کرد جواب من رو به فارسیِ دست و پا شکسته قاطی با عربی تبدیل کنه و به اون دوتا پیر زن حالی کنه که یهوو یکی از خانما گفت خب ما ایرانی هستیم اینم ایرانیه یهوو نظامی پوکید از خنده ما هم زدیم زیر خنده.....

یه عراقی شده بود واسطه ی بین جواب و سوال  دوتا ایرانی ... قیافه اون نظامی با صورت تا ته تراشیده و سبیل پر پشت و کلاه کجی که روی سرش بود یک لحظه من رو یاد فیلمای جنگ ایران و عراق انداخت یهو با خودم گفتم یعنی زمان جنگ از نزدیکای این نظامی هم کسی توی جنگ با ما بوده  شاید نبوده شاید هم بوده کسی چه میدونه اما امروز بعد از سی ساال گذشتن از جنگ کنار هم میخندیدیم خیابون های کربلا و نجف پر بود از ایرانی، اینقدر که ایرانی ها سعی میکردند عربی حرف بزنند و عراقی ها فارسی، کسایی که رفتند صحنه قاطی پاطی شدن و فارسی و عربی رو دیدند وقتی ما با خنده سراغ مای بارد میگریم  و عراقی ها داد میزنند بفرما زائر آب خنک........
جالب تر خیابون هایی که پر بود از عکس شهدای حشدالشعبی و کنارش عکس های امام خمینی و رهبری و سید حسن نصر الله.....

و باز هم جالب تر پرچم کشورهای مختلف  بود با کلمه یا حسین........

گویی امام خمینی خیابان های امروز کربلاا را که مملو از جمعیت لبیک یا حسین گو است را دیده بود که گفت  راه قدس از کربلا میگذرد....

 

پ ن:  خاطرات پیاده روی اربعین تقریبا بین همه اونایی که رفتند مشترک هستش یه نقطه اتصال بین همه آدم هایی که اونجا حضور دارند وجود داره 

در ضمن به یاد همه اونایی که قول دادم یادشون بکنم بودم حتی اونایی که کاملا مجازی هستند و اصلا ندیدمشون ......... هر اتفاق خوبی توی زندگیتون افتاد بدونید اثر دعای من بوده :)))))

+ چندتا عکس 

 

 

                                                

عباس همسفر هشت ماهه کاروان که مردونه کل مسیر رو با کالسکه پیاده اومد

 

 

هنر نزد ایرانیان است و بس... تندیس بهترین کوله پشتی رو باید داد به ایشون

 

 

پاکستانی بودند نفهمیدم این سنگا چیه و دارند چیکار میکنند

 

 

خیلی تند میرفت خودم رو رسوندم بهش گفتم التماس دعا یه نگاهی بهم کرد گفت ماشین داری خسته شدم  گفتم نه محلم نذاشت به پیاده رویش ادامه داد:))))

 

تنها عکس موجود از من اینم خودم نفهمیدم که ازم گرفته شده 

کلا دوست ندارم توی حرم که میرم عکس بگیرم ولی این عکس رو که بهم نشون داد دوست داشتم

 

چایی دو رنگ نفهمیدم چه جوریه که اینجوریه

 

ذوق میکرد وقتی می ایستادی تا آب بریزه بهت خنک بشی

۸ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۳۰ مهر ۰۰:۴۸

صدام به خواب هم نمیدید که روزی اینجوری باهم برادر بشیم، وگرنه انقد خودش رو خراب نمیکرد!

 

اون چای دورنگا رو تو خواستگاریا برا دوماد میارن، زیرش آب جوش و شکر غلیظه، وقتی چای روو روش میریزی بخاطر غلظت مایع زیرین، رو وایمیسه

پاسخ :

خخخخخ واقعا کجا یه همچین روزی رو میدید 

چه جالب نمیدونستم چرا دو رنگ میشه

حالا چرا برای دوماد باید بیارن(حتما واسه اینکه مخش رو بزنند ) این قرتی بازیا چی چیه اصلا مگه تو خاستگاری چایی میارن یه آبجوش کافیه از نظر من :)))
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۳۰ مهر ۰۰:۴۸

جدی چرا خصوصی شد؟؟

پاسخ :

چوووم همین گفتم چرا خصوصی شده 
میرزا مهدی
۳۰ مهر ۰۸:۰۶

سلام زیارتت قبول... اون خانمه رو تا دیدم خواستم بگم مازندرانیه که دیدم رو کوله ش نوشته فریدونکنار.... 

میدونی مازندرانیا از پشت هم همدیگه رو میشناسن؟ D:

چای دو رنگو وقتی بچه بودم یاد گرفتم درست کنم. نه اینکه خواستگار زیاد داشتم،،،،،، برای همین!!!!

پاسخ :

سلام ممنون زیارت شماهم قبول
 چه جالب البته کیسه برنجی بی تاثیر نیست توی این شناخت :)))
برا خاستگاراتون چایی دو رنگ میبردید :)) تاثیری هم داشت روی نظر خاستگار 
دچارِ فیش‌نگار
۳۰ مهر ۰۹:۴۷

سلام خیلی حال و هوای عکسا رو دوس داشتم مخصوصا اون آب پاشه رو / خوش به سعادتتون :) مای بارد

نظر موقت :)

یکی از تفاوت های اسلام ناب با تشیع لندنی (که احتمالا تصاویرش رو زیاد توی مسیر میدیدین) اینه که افتخار اسلام ناب شهداشه که به عین الیقین رسیده اند (مسیری که تهش یقین نباشه، شهید نداره...)

پاسخ :

سلام 
ممنون ان شاالله روزیتون بشه 
اتفاقا میخواستم یه عکس از شیعه لندنی هم بگذارم دیدم ارزشش رو نداره 
کسی نمیتونه انکار کنه که وجب به وجب این مسیر با خون شهدا باز شده 
چه شهدای زمان جنگ دهه شصت چه شهدای مبارزه با داعش 
به هم پیوستن خون شهدای نسل جدید وقدیم این مسیر رو باز کرد
میرزا مهدی
۳۰ مهر ۱۲:۳۴

نه بابا ترشیدم آخرش

پاسخ :

خخخخ خب پس همون آب جوشم زیادیشونه
بق بقو
۰۱ آبان ۰۹:۱۳

یعنی من عاشق زائرای حسین شدم:)

چقدر دلم میخواد تو این مسیر باشم و خودم ببینم صفر تا صدش رو ... 

پاسخ :

ان شاالله سال آینده قسمتت میشه میری و خودت میبینی خدایا  دعای این تازه از کربلا برگشته ی مریض داغون رو مستجاب کن:)))
 
ریحان
۰۲ آبان ۱۷:۵۱

زیارتت قبول

چه حال خوبی داره عکسات...مخصوصا اخری

انشالله ما هم‌راهی بشیم و یه روز بیاییم خاطراتمونو بگیم.

 

پاسخ :

ممنون
ان شاالله راهی بشه به حق خودش خیلی دعات کردم 

حمدان مقدم
۱۳ آبان ۱۳:۳۳

سلام.موفق باشید

پاسخ :

سلام 
ممنون
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان