راهی میشویم ....

واقعیتش این است که امساال حسی برای رفتن اربعین نداشتم به دلم که نمیتوانم دروغ بگویم 

نه ذوق زده بودم نه شوق مسیر را داشتم نه تلاشی کردم برای رفتن
اتفاقا دنبال کسی بودم که بگوید حق نداری بروی نمیدانم چرا نه تنها هیچ کسی با رفتنم مخالفت نکرد برعکس همه چیز خودش جفت و جور شد هنوز هم هنگم و شوک که چرااا نگفتند نه!!! قول داده بودم به خودم که اگر یک نفر هم مخالفت کرد با رفتنم سریع انصراف بدهم  از رفتن(البته دروغ نگویم استاد راهنمایم مخالفت کرد با رفتنم ولی خب من به خودم قول داده بودم  فقط حرف فامیل های درجه یک را گوش کنم دوستانمم همه تشویق کردند به رفتن)
هی من خواستم نروم هی خود به خود بساط رفتن جورشد

انگاری یک چیزی از درون مانع منصرف شدنم میشد
بر عکس هرسال نه تصاویر تلوزیون دلم را هوایی کرد
نه دوستانی که یکی یکی خداحافظی میکردند و میرفتند
نه مداحی های مطیعی و علیمی و بنی فاطمه تاثیر داشت (از شما چه پنهان کلی مداحی گوش دادم که شاید هوایی شوم فایده نداشت این دل سنگ شده است به این راحتی ها هوایی نمیشود)

ولی با همه اینهااا راهی شدم و چرایش را هم خودم نمیدانم

شاید باید برویم ............
لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را میطلب
.............
حالا که توی اتوبوس نشسته ام و خوب فکر میکنم میبینم نه انگاری دلم برای دم به دم کنار بساط چایی عراقی ها ایستادن و چایی سیاه و شیرین خوردن تنگ شده است
برای چانه زدن سر تعداد فلافل های عراقیِ  میان نان
برای خُبُذ گفتن هایمان
برای پیدا کردن موکبی که نهار ماهی بدهد
برای قبل اذان صبح پیاده راه افتادن
برای گیج شدن سر اینکه صبحانه چه  بخورم
برای پیدا کردن دوست هایی از کشورهای دیگر
برای زیر باران وسط بین الحرمین از این دسته مداحی به آن دسته رفتن
برای شب تا صبح توی حرم ماندن و هی میان خیمه گاه و بین الحرمین قدم زدن
برای دست کشیدن به انگور های ضریح پدر
برای همه اینهاا تنگ شده است
  خوب یا بد ، خواسته یا ناخواسته بخشی از جمعیتی  متکثر شده ایم که میانشان میتوان  به تکسر خودخواهی ها رسید.......

فی الواقع نوشتیم که به این جمله برسیم حلال بفرمایید این سبوی شکسته و بسته را ..... 


حرم نرفته چه داند فراق یعنی چه
هر آنکه رفته بفهمد چقدر  غمگینم





 

۱۰ نظر ۱۰ موافق ۰ مخالف
پا ییز
۱۵ مهر ۲۲:۳۳

و اونی که دو بار در دو سال پیاپی خودش کنسل کرده، مثل من 

مواظب خودتون باشید

التماس دعا

پاسخ :

سلام خوبی پاییز 
دفعه بعد کنسل نکن 
میومدی هم دیگه رو میدیدیم حضوری نق میزدم به نوشته هات :)))) 
محتاجیم چشم
///ه امیری
۱۵ مهر ۲۲:۴۹

بسم الله

سلام الله علی الزوار اربعین 

الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله

نوش جونت .. هزار بار شکر که رفتی .. ما رو هم یه قدم یاد کن 

چقدر غمگینم ...

پاسخ :

سلاام
 شمااا راهی نیستید؟؟
ان شاالله حتما یادتون میکنم

فاطمه م_
۱۵ مهر ۲۲:۵۶

یاد منم باش دیگه، خب؟😢

پاسخ :

چشم خدا قبول کنه حتمااا
مهدی ­­­­
۱۶ مهر ۰۱:۰۳

التماس دعا :) خوش بگذره

پاسخ :

ممنونم محتاج به دعااااااااااا


امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۱۶ مهر ۰۱:۰۴

شاید چون شیش گوشه دلت قرص بوده که میری احساس دلتنگی نکردی

پای انگور پدر یاد ماهم باش

پاسخ :

نمیدونم 
شاااید
تو که خودتم میای یه جوری بیا پنج شنبه نجف باهم سلفی بگیریم :)))
دچارِ فیش‌نگار
۱۶ مهر ۰۹:۳۳

ما هم حلال می کنیم :)

البته شما هم حلال کنید

خدا رو چه دیدی

شاید شهید شدی رفت. هوم؟

پاسخ :

ما که برا این حرفاا نرفتیم شاید ما زنده موندیم شما همینجاا در خیل جاماندگان شهید شدید:)))
ممنون که حلال میکنید 
دچارِ فیش‌نگار
۱۶ مهر ۱۳:۰۳

به هر حال

از همین تریبون خانم گرامی و همسایه جوانمردمان بانو شهرآشوب را هم حلال می کنیم :)

پاسخ :

فی الواقع ام شهراشوب باید شما رو حلال کنه اون که جز خوبی چیزی نداشته 
چقدرم اومده توی فیش نگار عرق ریخته و نظر گذاشته :))))
مردی بنام شقایق ...
۱۶ مهر ۱۵:۱۴

سلام

 

اگه کسی قرار باشه بره میره. ینی میبرنش.

ظهیر هم دلش نمیخواست

ولی بردنش...

 

 

ان شاالله که خیره و پر از رزق باشه این سفر براتون

همه رو دعا بفرمایید

همه...

پاسخ :

سلااام
این سفر که قطعا پر از خیر و برکته ولی هرکسی به اندازه ظرفیتش از برکات این سفر بهره میبره ان شاالله که ظرف وجودمون جا داشته باشه 
ان شاالله اگه خدا قبول کرد شما هم دعا بفرمایید

قاسم صفایی نژاد
۲۲ مهر ۱۳:۲۶

برای ما که هیچوقت مشرف نشدیم هم دعا کنید.

پاسخ :

سلام اتفاقی وبلاگ رو باز کردم روز آخر زیارت نظرتون رو دیدم 
و اینچنین شد که یادتون کردم 
ستاره
۲۵ مهر ۰۸:۱۸

سلام. زیارت قبول. التماس دعا. 

پاسخ :

سلام ممنون ان شاالله که قبول باشه
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان