لیست حضور غیاب رو بیرون آوردم داشتم حضور غیاب میکردم یهو رسیدم به اسم شمس تبریزی خوندن نام شمس تبریزی کافی بود تا صدای قهقه خنده توی کلاس بلند بشه
سرم رو چرخوندم طرف بچه ها تا شمس رو پیدا کنم یه پسر تپل که از اول کلاس مزه پرونیاش رو مخم بود خودشم داشت میخندید یهوو گفتم فیلمتم که نذاشتن ساخته بشه خیلی شیرین زد توی پیشونیش گفت هعی استاد دیشب اگه بدونی مولانا چه داغون بود سه شبه با دیازپام خوابش میکنم صدای خنده ها بلند تر شد
بعد گفتم خب چرا اعتراض نزدی با یه حالت خیلی با حالی صداش آورد پایین گفت استاد دمش رو در ندید که من و دیدید میخوام ببینم تا کجا بهم تهمت میزنند
نگاه به لیست کردم دیدم جلسه قبل غایب بوده گفتم حالا جلسه قبل کجا بودی چرا نیومدی گفت استاد داشتم با مولانا استشهاد محلی جمع میکردم. در این لحظه کلاس از خنده پوکیده بود 😁😁😁😁
.....علی الظاهر تا آخر ترم توی کلاس با حضور شمس سوژه داریم قول داده جلسه بعد یکی از شعرای مولانا رو بخونه