طوقی

ترسم به عجز حمل نمایند وگرنه من

شرمنده میکنم ز تحمل زمانه را (صائب)


شاد میبینم 

تو و دنیای تو را 

آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی 

من دلم خوش به همین شادی توست (خودم )


طوقی ناخوانده  مهمان امروز صبح حیاط خانه بود 

انگاری خبری آورده بود 

آمده بود تا مرا یاد......

طوقی مهمان

خیلی ناز و دوست داشتنی بود  

۱۷ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۱۰ مرداد ۱۱:۵۸
ننه! طوقی برگشته!

*برا کی گفتی خبر مرگ و اینا رو؟؟؟

پاسخ :

آره امروز صبح برگشته ولی زخمی بود
خب برا اونی که خوشحال میشه 

فاطمه م_
۱۰ مرداد ۱۲:۰۶
چه خوشگله ^_^

پاسخ :

خیلی خوشکل بود شش صبح اومد خونمون نمیدونم تا کی میمونه کاش پرواز کنه بره میترسم گربه بگیرتش 
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۱۰ مرداد ۱۲:۲۵
الکی حو نده، هیشکی خوشحال نمیشه

پاسخ :

همون دیگه از زنده بودنمون کسی خوشحال نیست از نرگمونم کسی خوشحال نمیشه :(((
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۲:۲۶
طوقی بر گردنم افکنده دوست

پاسخ :

گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را
دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو

گر چهره بنماید صنم
پر شو از او چون آینه...
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۱۰ مرداد ۱۲:۳۰
لوس کردی خودتو ها
حالا خوب بود یکی بهت میگفت خداروشکر که زنبور تو رو گزید و بچمو نگزید؟؟؟

پاسخ :

چندبار میگی یه بار گفتی فهمیدم 
میخواستم یادت بدم اینجوری باید خودت رو لوس کنی
///ه امیری
۱۰ مرداد ۱۲:۳۳
بسم الله
جناب صائب اگه این بیت رو فقط شعار هم داده باید تحسینش کرد . اینهمه صبوری واقعا طاقت فرسا هستش .
شعر خودتونم با سبو جور در نمیاد . قطعا اونایی که از مرگتون خوشحال نمیشن زنده بودنتون رو دوس دارن .
مهمون روز پنجشنبه اونم طوقی . خیلی خوبه .
جای شما باشم یه چیزی خیرات میدم امروز

پاسخ :

سلام
بله واقعا بیتش قشنگه و صائب یکی از شاعرهای دوست داشتنی من هستش 
با دیدن این طوقی یاد بچه گی هام و عموی خدا بیامرزم افتادم که کلی از اینا داشت خونش پر از انواع و اقسام این کبوتدرا بود دلم گرفت فاز دپرسی برداشتم 
خیرات پیشنهاد خوبی بود ممنون حتما میدم
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۱۰ مرداد ۱۲:۳۶
لوس کردی خودتو ها
حالا خوب بود یکی بهت میگفت خداروشکر که زنبور تو رو گزید و بچمو نگزید؟؟؟

پاسخ :

ها لوس کردم خودم رو .....
بق بقو
۱۰ مرداد ۱۲:۳۷
عزیزم ...

حتی اون روز میتونستی به جا کلاغ و یاکریم بگی طوقی
من قبول میکردم  :)))

پاسخ :

صبح که این رو توی حیاط دیدم اینقدر یادت افتادم :)))
قرار بود عکسش رو برات بفرستم به درد پروفایلت میخوره که مردم اشتباهی بهت نگن کلاغ

البته میدونی که میگن
ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به ان می نگری

سهرابم در تعریف واژه قشنگ میگه
قشنگ یعنی چه؟؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقاته اشکال
خلاصه اینکه خواهر ما عاشقانه بهت گفتیم کلاغ 
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۲:۳۹
معلوم نیست که کپیه اصلا :)
این مصرع رو خیلی دوست دارم...

همچین عمیق طوره

پاسخ :

عه مشخص بود کپیه 
پر شو از او چون آینه وقتی به تمام او شدن فکر میکنی حس خوبی به آدم دست میده 
ولی من این بیت 
چو دَم میش نماند ز دَم خود کندش پر
تو ببین کاین دم سبحان به کجاهات رساند

البته فک کنم هر دوتاش داره به یه چیزی اشاره میکنه 

بق بقو
۱۰ مرداد ۱۳:۰۲
:)))
ای خدا:)))

بله حرفت درست

مهم اینه جزو دسته پرندگان باشم که پرواز میکنند .. چه فرقی داره کلاغ ، یاکریم ، طوقی ، سیمرغ ... [با پای راست سنگ جلوی پایش را شوت میکند و آه میکشد]
:دیی

پاسخ :

:)))))
و البته مهم اینه که من فهمیدم بق بقو صدای کلاغ نیست 
دیگه جلو غریبه ها ارور منطقی نمیدم
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۳:۰۹
من که هیچی نمی فهمم از این شعر 😉😂

پاسخ :

وی در حالی که دارد چایی میخورد تمام تلاشش را میکند تا تکه ای به ذهنش رسیده است را بر زبان جاری نکند:))) چون به خودش قول داده است که جواب  کسی که سنی ازش گذشته است را ندهد 😁😁😁
///ه امیری
۱۰ مرداد ۱۳:۲۸
خب پس معلوم شد خیرات باید به نیت کی باشه به صورت ویژه
خدا رحمتشون کنه

پاسخ :

دقیقا تو خونه همه امروز یادش افتادیم 
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۴:۱۰
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
آهان الان متوجه شدم که چرا جواب ** *** رو ندادی که بهت گفته بود لوس بیمزه!!

پاسخ :

دقیقا چون از او هم سنی گذشته مراعات سن و سالش رو کردم اسمش رو پاک کردم که خودش نفهمه کی :))))
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۴:۲۹
اون که وب تو رو دنبال نمیکنه که
تویی که همش واسش کامنت میذاری :)

پاسخ :

کلا اونایی که سن و سالشون زیاده همینجوری هستند 
دچارِ فیش‌نگار
۱۰ مرداد ۱۴:۵۱
غیبت! 😐😒

پاسخ :

خودش که نمیدونه مشکلی نداره اسمش حذف شده شما هم هرچی دق دلی دارید ازش خالی کنید من خودمم دلم دستش پره خیلی اذیتم کرده 

قلم بانو
۱۰ مرداد ۱۶:۳۱
سلام
منم دیروز یکی وسط اتوبان دیدم، حاضر هم نبود بپره!

پاسخ :

سلام بر قلم بانوی کم پیدا 
کم کم داشتم از تبودنت نگران میشدم
این زبون بسته رو انگاری یه چیزی زده بود چشماش کور بودن انگاری
قلم بانو
۱۱ مرداد ۱۷:۰۰
🤣🤣🤣🤣
هستم
پاتون رو بلند کنید، ما خاک کف پاتون هستیم، والاع.
از یه مقدار سرم شلوغ‌تر شده. دعاکنید کارام به سرانجام برسه.

پاسخ :

نفرمایید شما تاج سرید
ان شاالله که به خیر به سرانجام میرسه
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان