باور کنید دنیا همینجوریاست

همیشه میگفت من شوهر کچل نمیخوام اینقدر که رو این کچلی حساس بود رو هیچی حساس نبود حتی گاهی میگفت موندم خانم شهید چمران چه جوری نفهمیده شهید چمران مو نداره میگفتم ببین اینقدر خصوصیات اخلاقی والایی داشته که اون خصوصیات اصلا مجالی برا دیدن ظاهر نذاشته میخندید و قبول نمیکرد میگفت ببین کچلی یه عارضه ای هستش که محاله آدم نبینه  بچه ها هم که میدونستند اینقدر حساسه هرچی مورد کچل بود براش میفرستادند اینم داد و بیداد که شماها میدونید من از کچل بدم میاد اذیتم میکنید حتی اینقدر حساس بود که میگفت این مورد درسته الان مو داره ولی مشخصه چند سال آینده کچل میشه یه روز دیدمش عاشق شده بود شدید یکی رو میخواست گفتم خب حالا قیافش چه جوریه مو داره یا نه گفت آره مو داره ایناها عکسش شاید باورتون نشه ولی طرف کچل بود  گفتم عاقا این کچله و خندیدم بهش برخورد گفت این کچل نیست فقط یه ذره موهاش کمه ما نفهمیدیم چی شد ولی هنوزم میگه که کچل نیست فقط یه ذره موهاش کمه که اینم من دیگه مشکلی ندارم........


اون هفته یکی رو دیدم خیلی هم سن و سالی نداشت شاید پنجاه بچه هاش زیر بغلش رو میگرفتند رو ویلچرش میگذاشتند برا حرکت میخواست بره حج میگفت نمیدونم چه جوری از پله هوا پیما بالا پایین برم اونجا باید یکی باشه کمکم کنه گفتم ای بابا این بنده خدا که هنوز سنی نداره چرا اینقدر داغون شده یه بنده خدایی کنارم نشسته بود گفت پونزده شونزده سال پیش همین خانوم با مامان بزرگ من رفتن سوریه مامان بزرگم وقتی برگشت خیلی ناراحت بود دلش گرفته بود گفتم چی شده گفت نمیتونستم از پله های هوا پیما بیام پاییین پا درد بودم ایستاده بودن پایین بهم میخندیدن هیچ کدومشون کمکم نکردن نزدیک بود زمین بخورم خیلی خجالت کشدیم ...........

  

از دبستان تا سوم راهنمایی باهم دوست بودن اصلا دنیاشون یکی بود وقتی میخواستن برن دبیرستان مامان یکیشون برگشت گفت مامان شما درس خونی با فلانی باهم دوستید درس نمیخونه تازه اون میخواد بره مدرسه عادی تو باید بری غیرانتفاعی میخوام پزشک بشی دیگه باهاش ارتباط نداشته باش به خاطر آیندت از این جدا بشو الان همونی که مدرسه عادی خوند پزشکه اون بنده خدا بچش سه بار کنکور داد آخرش پیام نور دو تا خیابون اون طرف تر مدرسش قبول شد.........

راستی طرح تابستانه تخفیف کتاب هستش اگه اهل کتاب خریدن هستید فرصت خوبی هست من امشب نزدیک دویست تومن کتاب خریدم 

عاقا دم مغازه که میرید وقتی مغازه دار میگه قیمت مقطوع هستش راه نداره یا نخرید یا چونه نزنید یه ساعت پشت سرش ایستادم تو صف که پونصد تومن تخفیف بگیره خب اگه میخواست تخفیف بده میداد واقعیتش از زیادی چونه زدن بدم میاد در حد یه درخواست برا تخفیف اگه قبول کرد کرد نکرد یا نمیخرم یا با همون قیمت میخرم 


۱۴ نظر ۹ موافق ۰ مخالف
مهدی ­­­­
۲۹ تیر ۲۲:۵۹
در مورد اولی که امیدوار کننده بود بنظرم برای من :))
از بس کچلم

در مورد سومی هم، من فکر میکردم این که میگن دنیا شبیه یه سیبه که میندازی بالا 1000 تا چرخ میزنه بیاد پایینه جوکه. ولی مثل این که جدیه!

در مورد تخفیفه واقعا حرف دل منم همینه!

پاسخ :

میگن هرچی بیشتر اهل فکر کردن باشید کمتر مو دارید راست میگن؟؟؟ خیلی امیدوار باشید  
دنیا خعلی با حاله جدیدا هم با حال تر شده 
مهدی ­­­­
۲۹ تیر ۲۳:۴۶
نمیدونم والا. فکر کنم بیشتر یکم ژن از سمت شمال کشور بهم رسیده!
من این جمله که گفتید رو از یکی شنیدم که خودشم کچل بودش :)) خیلی حواستون باشه کچلا به نفع خودشون زیاد حرف میزنن !

پاسخ :

ممنون از راهنماییتون وگرنه گول حرفاشون رو میخوردم😁😁😁
قلم بانو
۳۰ تیر ۰۶:۲۳
سلام رفیق
۱- درباره ازدواج، گیر الکی، بی‌خود و بی‌جهت نباید داد، خدا سرمون میاره دقیقاً...
۲- دنیا دار مکافاته... همین دنیا، خدا خیلی چیزا رو به آخرت حواله نمیده. فقط کاش موقعی که سرمون اومد، بفهمیم چرا و تادیب بشیم...
۳- اصلاً بلد نیستم چونه بزنم، مثل تو شاید یه بار ازش بپرسم، اما نه بیشتر. ضمن اینکه واقعاً همکلام شدم با مرد اونم اینجوری رو نمی‌پسندم و ضروری هم نیست.
مامانم چونه نمی‌زنه، یهو قیمت رو میاره پایین، طرف داد، داد. نداد، رها می‌کنه... یه بار مغازه‌دار مادر رو ول نمی‌کرد...🤣🤣🤣🤣

پاسخ :

سلام رفیق هووووم البته دنیا خوبی رو هم به زیبایی جواب میده 
دختـرِ بی بی
۳۰ تیر ۰۸:۰۵
دنیا در هین اینکه که بزرگه خیلی کوچیکه خیلییییی

پاسخ :

دنیا خیلی کوچیکه حتی همین دنیای مجازی 
میرزا مهدی
۳۰ تیر ۰۸:۰۷
سلام اینا درسه ها.... باید آویزه گوشمون کنیم

پاسخ :

واقعا جالبه نتیجه خوبی هم به همین سرعت میبینیم جدیدا خیلی هم سرعت خدا بالا رفته 
میرزا مهدی
۳۰ تیر ۰۸:۳۵
4.5G :))

پاسخ :

:))))
هنوز بالا تر  
دچارِ فیش‌نگار
۳۰ تیر ۱۱:۲۰
اولی قشنگ بود
اون کنکور هم
ولی نفهمیدم چرا نتیجه اخلاقی شون این شد که چونه نزنیم؟

پاسخ :

 به خاطر اینکه حج خانوم میخواست پونصد تومن کمتر بده مغازه دارم قبول نمیکرد منم از ایستادن تو صف متنفر برا اینکه اعصابم خرد نشه گوشی دست گرفتم شروع کردم به نوشتن چون در اون وضعیت داشتم مینوشتم خواستم در حال خودم شما رو هم شریک کنم 
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
۳۰ تیر ۱۱:۳۱
کلید اسرار
این قسمت حاج خانم مسخره نکن!

اون کچل ندوسته ز.ب نبود؟؟

پاسخ :

کلید اسرار نه شاید برای شماهم اتفاق بیفتد بهتره
ز - ب هم دقیقا سر همین مسئله گیره تازه برگشته به یکی گفته برو مو بکار طرف گفته اگه میخواست خدا میداد:)))))
ستاره
۳۰ تیر ۱۳:۱۱
حالا من یاد یه بنده خدایی افتادم که کچله. یعنی طوری که مامانش هر جا تلفن می زنه برای خواستگاری می گه البته اینم بگم که پسرم جلوی موهاش ریخته بعد آقا و مادر کلی معیار دارن برای قد و قیافه و رنگ و سایز و وزن و ... جالبه تهشم می گن البته خوبی مهمه ها ولی خوب پسر کچل ما اینا رو می خواد :)

پاسخ :

فقط جلو موهاش ریخته یا فقط جلوش رو میگن وجعلنا میخونند بقیش دیده نشه:)))) ظاهر تا یه حد معقولی کلا مهمه اصولا چه آقا چه خانومایی که زیادی درگیر ظاهر بودن یا دقیقا برعکس بداشون اتفاق افتاده یا اگه ظاهر مناسب بوده سر چیزای دیگه خیلی اذیت شدند
روناک رخساری
۳۰ تیر ۱۶:۲۰
دنیا دار مکافاته

پاسخ :

اتفاقا دنیا دار مکافات نیست خوب باش میبینی دنیا دار خوبی هاست البته نه آسایش و راحتی بلکه خوبی ها و زیبایی ها وقتی به آدمای اطرافت محبت کنی میبینی چقدر همه چیز خوبه 
روناک رخساری
۳۰ تیر ۱۸:۲۲
عزیزم دار مکافات یعنی از هر دستی بدی از همون دست میگیری. معنی اش رو اشتباه برداشت کردی فکر کنم

پاسخ :

بله عزیز جان شما درست میفرمایید اشتباه از من بود
حوا ...
۳۱ تیر ۰۹:۳۸
از کجا باید خرید؟!

پاسخ :

سلام  چه خوب که یه نفرم پیدا شد این طرح تخفیف کتاب براش جذاب باشه
توی اکثر شهرا کتابفروشی های بزرگ و سر شناس توی طرح تابستاته شرکت میکنند فک کنم یه پنج شش روز دیگه مونده باشه کلا ده روزست بین بیست تا بیست و پنج درصد تخفیف داره ولی چون اکثر کتاب فروشی ها هودشون نم ده پونزده درصد تخفیف دارند میرسه به سی الی سی و پنج درصد که خیلی تخفیف خوبیه تا سقف صد و بیست تومن با شماره ملی  
کارمند مجرد
۳۱ تیر ۱۶:۲۴
کتاب را باید داغ خوند!
بماند سرد می شود!1

پاسخ :


میگن خوردن غذای داغ که مکروه 
کتابم غذای روحه
حالا چه کتابی رو داغ بخونم
مردی بنام شقایق ...
۰۱ مرداد ۱۳:۳۷
سلام

خخخخخخخخخخخخ

ینی دقیقا اینجوریه که از هر چی بدت میاد سرت میاد :)))

یه رفیق هم ما داشتیم از یه قومیتی خیلی بدش میومد.
عاشق یه خانوم تهرانی شد و ازدواج و اینا
خودش تعریف میکرد روز عروسی وارد سالن که شدم هموجا سی ثانیه میخکوب شدم

نصف سالن کت شلوار کروات(فامیلای دوماد اصفهانی) نصف دیگه سالن با لباس محلی (فامیلای عروس همون قومیتی که این بدش میومد)

خلاصه کلی هم شعر و آهنگای محلی خونده بودن و چوب بازی و این کارا از طرف فامیل عروس. کلی هم فامیلای دوماد بدشون اومده بود و قهر کرده بودن و این صوبتا...

خلاصه که اینجوریاس. هم برا مرد هم برا زن...

پاسخ :

سلاام
اصلا عجیبه این قضیه من شخصا برا همین خیلی سعی میکنم از هیچ چیز هیچ کسی هیچ شهری بدم نیاااد اگه هم بدم بیاد از چیزی به رو خودم نمیارم میترسم سرم بیااد مخصوصا تو ازدواج
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان