چهارشنبه ۲۶ تیر ۹۸
هیچ پایانی به راستی پایان نیست.
در هر سرانجام ، مفهوم یک آغاز نهفته است.
چه کسی می تواند بگوید تمام شد و دروغ نگفته باشد؟
یاد تو هر لحظه با من است اما یاد انسان را بیمار می کند.
آنچه هر جدایی را تحمل پذیر می کند اندیشه ی پایان آن جدایی ست.
هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.
ما هرگز از آنچه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم.
ترس، سوغات آشنایی هاست.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم (نادر ابراهیمی )
چقدر من این کتاب را دوست دارم همچنان که آتش بدون دودش را بی نهایت دوست دارم
خاصیت بعضی از کتاب ها اینه که هر دفعه دلت میگیره و ورق میزنی و جملات تکراریشون رو میخونی باز برات جذابیت داره حسی که همیشه با کتاب های نادر ابراهیمی تجربه کرده ام