خسی در میقات

آن که از حقارت زندگی روزمره خود گریخته و به اینجا آمده، می خواهد جلال ابدیت را در زیبایی بارگاهی مجسم ببیند. و به چشم سر ببیند. این را تو بت پرستی بدان. اما با اساطیر چه می کنی؟ مگر نخوانده ای که حتی موسی به میقات رفت تا خدا را لمس کند؟ و به چشم سر ببیند. و دیگر قضایا... و آن وقت تو از او باج هم میگری. از همین مرد بت پرست شیعه یا حنفی یا زیدی یا بهره ای که به زیارت آمده. و مگر تو نکیر و منکر مردمی؟ یا دعوت جدیدی آورده ای؟ قریش که حاجبان آن خانه بودند با سپردن رسم حج به اسلام ایمان آوردند و تو اکنون ریزه خوار نعمت آنانی. و اگر این چاه های نفت ته بکشد، که نردبان صعود تو بود از عربیت چادر نشینی جاهلی، به حکومتی متعصب، نمی بینی که باز محتاج این خلایق حجاجی؟ و ببینم نفت زودتر ته می کشد یا این ادب هرساله حج؟ این ها را حتما می دانی. اما نمی بینی که درین اجتماع هرساله چه نطفه ای نهفته است برای دنیایی بودن. برای حقارت ها را فراموش کردن. و جزء ها را در کل فراموش کردن... (اهه! مثل اینکه دارم «غرب زدگی» را دنبال می کنم!)


پ ن نمیدونم چرا زودتر کتاب خسی در میقات رو نخوندم بعضی از قسمت های کتاب رو دوست داری چندین بار بخونی و چقدر خووب جلال توی دهه چهل ناتوانی سعودی ها رو توی اداره حج به تصویر میکشه قسمت های قشنگش رو میذارم حوصله داشتید بخونید

۶ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
روناک رخساری
۰۶ تیر ۱۲:۳۳
چقدر بهم چسبید این جمله: حقارت زندگی روزمره
مرسی عزیزم

پاسخ :

خودمم از این جمله خوشم اومد🍿🍿🍿
میم میم
۰۶ تیر ۱۳:۴۶
آره آره خیلی خوبه.
سلام
با اینکه سالها پیش خوندم این کتابو ولی مرورش باز جذابیت داره.

پاسخ :

خیلی خوبه کتابش برای اینکه خودمم به ذهنم بمونه برش هایی ازش که جذابه رو میذارم 
روناک رخساری
۰۶ تیر ۱۵:۵۰
اره بزار عزیزم. کار خوبی می کنی

پاسخ :

:))))
ام شهرآشوب
۰۶ تیر ۱۷:۰۳
جلال خیلی توپیده به عربا. فک کنم کتاب رو به نصفه هم نرسوندم
مرا مجاب کردی که برم تا آخرش بخونمش

پاسخ :

برووو بخون منم دارم میخونم با اینکه حجمش کمه ولی کند پیش میرم بعضی جاهاش رو نثرش رو نمیفهمم مجبور میشم دوباره بخونم بعضی جاهاشم بهم میچسبه چندبار میخونم 
روناک رخساری
۰۶ تیر ۱۷:۲۹
چرا میخندی ؟ جدی گفتم :|

پاسخ :

منظورم لبخند تایید و تشکر بود کیبورد گوشیم مشکل داره شکلکا رو باز نکردم منم از همین پرانتز و نقطه معروف استفاده کردم
قاسم صفایی نژاد
۰۶ تیر ۱۹:۴۴
جلال از اون آدم‌های عجیب روزگار بود که هنوز نوشته‌هاش زنده است

پاسخ :

دقیقا مدیر مدرسه رو وقتی میخوندم با اینکه برای دوره چهل بود ولی جملاتش توی آموزش امروزم جاری میدیدم
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان