حالا درست است که قرارست به روی مبارک نیاوریم و برای حفظ اسایش خاطر سیاست مداران گرامی حرفی از برجام و برجامیا بد فرجام نزنیم و همگی داد بزنیم ما برای ایران اتحاد داریم و متحدیم و در حال اتحادیم و فی الجمله صیغه اتحاد را صرف کرده و حرفی از حضرت تکرار و تکرارهای مکرراتش نزنیم
اما فی الواقع سرنوشت بدسرشت برجام بدفرجام خاطر مبارک مرا به یاد خاطره ای از سالهای دور انداخت آن زمان ها که شما به یاد نمیاورید اما ما نسل دهه شصت به خوبی به خاطر داریم آری یادش به خیر روزهای پر هیجان مذاکرات را میگویم اگر میگویم دهه شصت چون در حال حاضر بدبخت تر و بیکار تر و مجرد تر از دهه شصتی ها بر روی این کره خاکی وجود ندارد به همین روی بود که آن روزهای پرهیجان برای ما نسل شصتی پر از امید بود از فردایی روشن مملو از کار ، درآمد، زوج و زوجه چشم هایمان را دوخته بودیم بر بندهای خوانده نشده برجام و اما این روزها من شدیدا به خاستگار بخت برگشته ای میندیشم که هم زمان با مذاکرات برجامیان ما هم در حال مذاکره بر سر آینده مجهولمان بودیم سرتان را درد نیاورم و مصدع اوقات شریف نشوم ما که در حال برازش آن موجود شریف بودیم برای زندگی آینده خب طبیعی بود که میزان رسیدن دستش به دهنش را با مقیاس های موجود ممکن بسنجیم بر همین اساس بود که از شغل و خانه و خلاصه مکنت مالی سوال های کردیم که از شما چه پنهان نباشد جواب همه این سوالات تنها به یک کلمه ختم شد برجام (ان شاالله برجام که بیاید هر آنچه که شما بخواهید نخواهید در یک لب تر کردنی درمقابل دیدگانتان مهیا میکنم) هرچند که پایان ماجرای مذاکرات من و ایشان فرجامی جز پایان برجام نداشت آخر تعلق خاطربیش از حد ایشان به برجام و متعلقاتش به حدی بود که اصلا نمیتوانستند مخالفت من را به برجام و برجامیان را برتاب فلذا قرار بر این شد که این مذاکرات نیمه تمام گذاشته شود و هرکس به سوی سرنوشت خویش برود القصه اینکه این روزها روزی هزار مرتبه خدا را شکر میکنیم و که فرجام مذاکرات ما چون برجام به جشن و پای کوبی ختم نشد که اگر شده بود بعید نبود که امروز مجبور بودیم سنگ بر شکم بسته و ریاضت بکشیم چرا که محاسبات حضرت آقا از معجزات برجام غلط از آب در آمده بود و ما مانده بودیم و برجامی که جامش کج بوده هر چه درونش ریخته اند نقش بر زمین شده است.
پ.ن اگر خدا یاری کند و وقت نداشته ام اجازه دهد قرارست ماجراهای من و برجام ادامه داشته باشد