شروع

بعد از مدت ها رفتم خرید. شاید بالای دو سه ماه بود که نرفته بودم تو مغازه و برا خودم چیزی بخرم چیز زیادی نخریدم یه کرم ضد آفتاب یه ساق دست یه روسری و.... یه سری خرت و پرت دیگه 

یه کم از اینکه گرونی بود اعصابم خرد شد توی یزد در حالت عادی همه چیز مخصوصا لباس گرون تر از جاهای دیگست حالا که دیگه تورمم مهار شده و شیب ملایمم داره اثر میذاره دیگه هیچی 

بگذریم بعد یه مدت که فقط میخوابیدم و پای لپتاپ بودم یه تحرکی به خودم دادم 

اگه بشه میخوام برم دنبال یه کار پاره وقت البته اگه بتونم پیدا کنم

برم کلاس آرایش گری 

سه چهار ماهه که زندگیم دچار رخوت و بیهودگی شده 

میخوام برش گردونم به حالت اول 

طبق معمول همیشه که من لب دریا میرم باس یه ظرف آب با خودم ببرم تو گرفتن مدرکم و کارای فارغ التحصیلیم گره افتاد انگاری گره جز لاینفک زندگی من شده 

من دست به هر کاری که میزنم ساده ترین و روتین ترین کار دنیا برای من با یه سختی همراه میشه 

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
بنت شهرآشوب
۱۹ خرداد ۱۰:۴۷
منم دلم میخاد برم خرید. ولی پول ندارم!!!
جداً که خرید خیلی حال آدم رو عوض میکنه. چرا؟؟؟؟؟
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان