درباره من

من اگر 50 سال زندگی کنم این روزها نصف روزهای عمرم را گذرانده ام . نصفه ای که در آن تلخی و شیرینی، سختی و آسایش همه و همه باهم وجود داشته است. 

هیچ کس نمیتواند ادعا کند که مرا میشناسد حتی خودم

شخصیت مجهولم گاهی خودم را هم گیج میکند

گاهی آنقدر سخت و مقاومم که هیچ چیز مرا خسته نمی کند. نه کم خوابی شب، نه چند روز نداشتن غذای درست و حسابی، نه کار سخت، نه گرمای کویر 

گاهی هم سست و شکننده . شکستن شیشه احساسم مرا چنان از پا در می آورد که اگر روزها و شبهای گرم کویر را  بی آب و غذا به سر کنم تحملش برایم آسان تر است

گاهی چنان سختم و زیر بار حرف زور نمیروم که اطرافیانم را خسته میکنم و گاهی چنان نرمم که در مقابل خواسته هایشان بی هیچ مقاومتی سر خم میکنم

این روزها کمی آزرده خاطر شده ام و چه خوب شد که خاطر مرا آزردند تا فاصله ای را که مدتها بود بین من و خدایم به وجود آمده بود بر طرف شود

و چه خوب شد که این روزها فهمیدم جز خدا هیچ کس نمیتواند مرحم خوبی برای دلم باشد

و این روزها دستهایم را دوباره به زانوهایم گرفتم و باز بلند شده ام و دوباره راه افتاده ام اما کمی محتاط تر، کمی فهمیده تر، کمی عاقل تر 

غرور زخم خورده من خوب میشود 

بدونه اینکه ذره ای بنالم 

از امروز تا آن روز که هستم نمیگذارم هیچ کس اشکهایم را ببیند 

و دیگر جز برای خدایم ناله نمیکنم

من این روزها خوب میفهمم که تغییر کرده ام 

باید کمی به خودم فرصت بدهم تا با ندانسته های زندگیم کنار بیایم

مثل همیشه محتاجم به دعای مادرم 

به دست های گرم و مردانه پدرم

به نگاه مهربانانه خواهرم

و محتاجم به داشتن دوستانی که مرا همیشه شرمنده لطفشان کرده اند................


۶ نظر ۰ موافق ۱ مخالف
بنت شهرآشوب
۲۷ ارديبهشت ۱۱:۰۶
سلام بر جیگرخودم
خانه نو مبارک! ببین چقد اینجا خوشجلتره!!!
تازه فک کنم بتونی از اونور مهاجرت کنی به اینجا، یعنی همه مطالبت رو انتقال بدی به اینجا


پاسخ :

دیگه به همت و لطف شما بود تغییر خونه ما هنوز بهش عادت ندارم 
بلاگفا که هنوز خرابه حالاحالاها هم انگاری قصد خوب شدن نداره
بنت شهرآشوب
۲۷ ارديبهشت ۱۲:۰۶
کم کم عادت میکنی. منم اوایل بهش عادت نداشتم، الان با بلاگفا احساس غریبگی میکنم. اینجا امکاناتش خیلی بیشتره. دامنه هم داره. میتونی عکس هات رو آپلود کنی و نگه داری
تازه من از کلی امکاناتش سر در نمیارم. وقت نشده هنوز
طرح مشتاقسازی دوستان به بیان !

پاسخ :

الان ما مشتاق شدیم حالا نمیخوای واسه خونه نو ما کادو بیاری
بنت شهرآشوب
۲۸ ارديبهشت ۱۲:۱۲

هر چند از تو خاطرم آزرده باشد

بگذار لبخندت دلم را بُرده باشد

 

مثل لب دریا عطش می آورد باز

عشقی که آب از بوسه هایت خورده باشد

 

وقتی سرت بر شانه ام باشد غمی نیست

بگذار عشقت خنجری بر گُرده باشد

 

فرقی ندارد آشیانی هست یا نه

در چشم گنجشکی که جفتش مُــرده باشد

 

آیینه در آیینه در آیینه ها... تو....

نشکن! فقط بگذار ماتم برده باشد

 

گاهی صدایم کن که این دیوانه ناگاه

در خواب آغوش تو جان نسپرده باشد...!



اصغرمعاذی

ریحان
۲۸ ارديبهشت ۱۲:۳۲
سلام بر فامیل دور...
ببخشید ما کادومونو گذاشتیم دم در . بزرگ بود نشد بیاریمش داخل!
مبارک و مبارک ایشالا مبارکش باد....
گیلی لی لی لی لی .....
منم فک کنم بادی بیام دیگه!
حالا اگه اومدنی شدم تبلیغات رایگان میدم وب دوستمون همون شهرآشوبی که واسه تخریب بلاگفا چله نشست!!!!
خدا خودش هدایتش کنه.

پاسخ :

این سبک بازیا چیه ریحان گیلی لی لی اینا نداشتیم سنگین معقول بیا تو بشین یه دیدار تازه کن برو 
کادو نیاوردی بهونه نیار اگه ونه عوض کردی تو وبلاگ اشی تبلیغ کن 
افسانه
۲۸ ارديبهشت ۱۶:۰۸
اِ‌چه جالب بنت شهر آشوب همون آشالوی ماست...
سلام طاهره جون مبارک باشه خونه نو
یکدم پشیمان شدم از مستی و رندی
یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم
اینم کادوت...

پاسخ :

سلام بر افسانه خانم گل قدمت گل بارون شما همین که افتخار دادی اومدی خودش کادو بود میگفتی بزی گاوی چیزی قربونی کنیم
ریحان
۲۸ ارديبهشت ۲۳:۵۱
ای بابا....
اعصاب مصاب نداریا!!!!
بذار دو روز دنیا رو خیر سرمون خوش باشیم دور هم....

پاسخ :

دعا کن مشهد فردام قطعی بشه ان شاالله اعصابم بر میگرده سرجاش
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان