رد شدی از بغل مسجد و حالا باید
یا بچسبیم به تو یا به مسلمانی خویش
(خدایی اگه مامانم بفهمه عکسش رو رسانه ای کردم بیان رو به آتیش میکشه:))))))
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی
تو به من تکیه نکن در گسل زلزله ام / ناگهان میشوم آوار به هم میریزم
حوصله ای که بنویسم ندارم.
حتی دلم نمیخواد چیزی راجع به این عکسا بنویسم.
فقط واسه اینکه به روز کرده باشم این چندتا عکس رو گذاشتم....
باشد که شاید باز حوصله مان برگردد.
خواستید میتونید این پست رو بخونید.